وقتی به آمار بازدید وبلاگم نگاه می کنم و می بینم ظرف مدت 8 سال به طور میانگین روزی 20 بازدید کننده داشته ام و در این ایام میانگینش به 100 بازدید رسیده است، خیلی خوشحال نمی شوم چون می دانم که این بازدید کننده ها بازدید کننده واقعی نیستند و از بد حادثه به وبلاگ ما کشیده شده اند. چرا که با نگاهی به آمار سایت های آمارگر این نکته هویداست. جالب اینکه گاهی این نتایج خیلی هم خنده دار است. مثال غیر واقعی: فرض کنید من در یکی از پست هایم اشتباهاً کلمه «می خواهم» را به صورت «میخ واهم» نوشته باشم. آن وقت می بینم 75% همین بازدید کم نیز از سوی کسانی است که در موتورهای جست و جو به دنبال کلمه «میخ» بوده اند. خوب اینجا وظیفه من وبلاگ نویس چیست!؟ سر بگریبان ببرم و در دلم بگویم که ای وای خدا دیدی چی شد: هیچ کی منو دوست نداره و هکذا. یا اینکه نه به این نکته هم فکر کنم که شاید در این میان این چند هزار بازدید کننده ای که دنبال میخ بودند از طریق وبلاگ من چشمشان به حدیثی نورانی که خود بلاگر زحمتش را کشیده افتاده باشد و ای بسا مسیر زندگی اش تغییر کند و یا اینکه شاید لا اقل مطلب تو نیز هر چند اتفاقی او را به وادی دیگری ببرد. بنابراین نتیجه می گیریم که دوستان از نوشتن و بروز کردن وبلاگ خود نا امید نشوند و مطمئن باشند که اگر دقایقی از وقتشان را در هفته صرف این کار کنند جای دوری نمی رود. همیشه به روز و بهروز باشید تا هم جویندگان «بهروز»ی بیابندتان و هم عاشقان «به روز» بودن بجویندتان.